مقدمه

صفر تا یک

در کسب و کار هر لحظه فقط یکبار اتفاق می‌افتد. بیل گیتس آینده سیستم‌عامل نمی‌سازد. لری پیج و سرگئی برین آینده جستجوگر نخواهند ساخت و مارک زاکربرگ آینده شبکه اجتماعی ایجاد نمی‌کند. اگر کار آن‌ها را کپی می‌کنید، از آن‌ها چیزی نمی‌آموزید.

قطعاً کپی کردن یک الگو ساده‌تر از ساختن چیزی جدید است. انجام دادن چیزی که الان می‌شناسیم‌ش، دنیا را از ۱ به n می‌برد: افزودن به چیزهایی که می‌دانیم. ولی هر وقت چیز جدیدی می‌سازیم از ۰ به ۱ می‌رویم. آفریدن، یکتا است. همانطور که زمان آفریدن یکتا است و نتیجه آن چیزی تازه و غریب.

اگر روزی کسب و کارهای آمریکا از سرمایه‌گذاری بر روی کار سخت ایجاد چیزهای جدید دست بردارند، بی توجه به این که این روزها چه سود عظیمی دارند، همگی ورشکست خواهند شد.

اگر همه آنچه به دست می‌آوریم از خطوط کسب و کار دقیق قدیمی ما تأمین شود، چع اتفاقی می‌افتد؟ متأسفانه به نظر می‌رسد پاسخ وحشتناک‌تر از بحران ۱۹۹۸ باشد. «بهترین راه»های این روزها به بن‌بست می‌رسد. بهترین راه، راه‌‌های جدیدی است که کسی آن‌ها را نپیموده است.

در دنیای دیوانسالاری‌های بزرگ دولتی و عمومی، به دنبال راه جدید گشتن مثل انتظار معجزه است. در واقعیت، اگر کسب و کار آمریکایی بخواهد موفق باشد، به صدها و هزاران معجزه نیاز داریم. ناامید کننده به نظر می‌رسد ولی هنوز می‌توان به یک چیز امید داشت: تمایز انسان از سایر گونه‌های حیوانات، توانایی انسان در خلق معجزات است. این معجزه‌ها را «فناوری» می‌نامیم.

فناوری معجزه است چون با کمک آن می‌توانیم کار بیشتری را با منابع کمتر انجام دهیم، توانایی‌های بنیادی ما را به سطوح بالاتر هدایت می‌کند. سایر جانداران از روی غریزه چیزهایی مثل آب‌بند یا کندو می‌سازند، ولی ما تنها گونه‌ای هستیم که می‌توانیم چیزهای تازه و شیوه‌های بهتر ساختن آن‌ها را اختراع کنیم.

انسان برای ساختن از یک کاتالوگ آسمانی که از پیش در نهادش آمده باشد چیزی انتخاب نمی‌کند؛ در عوض فناوری‌های جدید می‌آفریند. ما نقشه دنیا را بازنویسی می‌کنیم. این‌ها نوعی از حقایق است که به کلاس دومی‌ها می‌آموزیم، ولی این حقایق به سادگی از یاد می‌روند، در دنیایی که بسیاری از کارهایی که می‌کنیم تکرار کارهایی است که قبلاً انجام شده‌اند.

«صفر تا یک» درباره ساختن شرکت‌هایی است که چیزهای جدید می‌آفرینند. بر اساس چیزهایی است که مستقیماً از بنیان‌گذاری مشترک PayPal و Palantir و بعدها سرمایه‌گذاری در صدها استارتاپ مثل فیسبوک و SpaceX آموختم. ولی با این که متوجه الگوهای زیادی شدم که آن‌ها را بیان خواهم کرد، این کتاب هیچ فرمول موفقیتی را پیشنهاد نمی‌کند. پارادوکس آموزش کارآفرینی این است که الزاماً چینی فرمولی برای موفقیت وجود ندارد چون هر نوآوری یکتا است. هیچ کس نمی‌تواند در چند جمله برای نوآوری نسخه بپیچد. در واقع تنها نکته قدرتمندی که متوجه شدم این است که آدم‌های موفق ارزش‌ها را در جاهایی که کسی انتظار آن را ندارد پیدا می‌کنند و این که آن‌‌ها این کار را با تفکر درباره اصول کسب و کار انجام می‌دهند نه چنین فرمول‌هایی.

ریشه این کتاب در دوره‌ای آموزشی درباره استارتاپ‌ها است که در سال ۲۰۱۲ در دانشگاه استنفورد آموزش می‌دادم. دانشجوها می‌توانند در تخصص‌های اندکی بسیار ماهر شوند ولی بسیاری از آن‌ها هرگز یاد نمی‌گیرند که با این مهارت‌‌ها در دنیای بزرگ‌تر چه کار کنند. هدف اصلی من در برگزاری آن دوره کمک کردن به دانشجوهایم بود تا فراتر از آموزش‌های تخصصی دانشگاهی، آینده بزرگی را که باید بسازند، ببینند. یکی از آن دانشجوها Blake Masters جزوه دقیقی از آن کلاس‌ها تهیه کرد که فراتر از پردیس دانشگاه دست به دست می‌چرخید. در «صفر تا یک» با وی کار کردم تا یادداشت‌ها را برای مخاطبان بیشتری بازنگری کنم. هیچ دلیلی وجود ندارد که آینده فقط در کالجی در استنفورد یا در سیلیکون ولی رقم بخورد.